مطالعه پیشرفت تحصیلی طی سه دهه اخیر بیش از پیش مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. در نظریههای آموزشی انگیزه یک مفهوم اساسی به شمار میرود که به تعبیرهای مختلفی از جمله انگیزش دانش آموز، انگیزش یادگیری، انگیزش تحصیلی به کار رفته است. هرچند متخصصان همواره در متمایز نمودن این اصطلاحات فعالیتهای انجام دادهاند. از جمله این که انگیزش یادگیری را به معنای معنادار بودن، ارزشمند بودن کارهای آموزشی برای یادگیرنده تعریف نمودهاند. ایمز (1990) انگیزش یادگیری را با درگیری طولانی مدت و کیفی با یادگیری و تعهد نسبت به فرآیند یادگیری مشخص نموده است. بروفی (1987) انگیزش یادگیری را شایستگی تعریف میکند. به اعتقاد وی درک شایستگی از طریق تجارب عمومی آموخته میشود اما بیشتر توسط مدل سازی، تباین انتظارات و آموزش مستقیم یا اجتماعی شدن از سوی افراد مهم برانگیخته میشود.
در روان شناسی می توان انگیزش را عامل کلی مولد رفتار اما انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار خاص به حساب آورد (سیف، 1386، ص 230). انگیزش متغیری فرضی است که روان شناسان تربیتی بود و نبود و درجات آن را در دانشآموزان از راه مشاهده رفتار در محیطهای آموزشگاهی یا نمرات درسی اخذ شده استنباط میکنند (ریو، 2005، ترجمه سید محمدی؛ 1382).
یکی از نخستین انگیزههایی که بیش از همه، مورد مطالعه قرار گرفته، نیاز به پیشرفت یا انگیزش پیشرفت است. انگیزه پیشرفت میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیتهایی است که موفقیت در آن به کوشش و توانایی فرد وابسته است (اسلاوین، 1389).
نیاز به پیشرفت از ویژگیهای شخصیتی انسان است. محرک او برای انجام کار و حرکت برای رسیدن به اهداف میباشد (مور، 2010). مورای نیاز به پیشرفت را به عنوان تمایل به غلبه بر موانع و مشکلات، کسب قدرت و سعی در انجام کارهای مشکل تعریف میکند. ریو در کتاب خود به نقل مک کلند انگیزه پیشرفت را این گونه تعریف میکند: انگیزه پیشرفت عبارت است از میل به انجام دادن خوب کارها در مقایسه با معیار برتر. این نیاز افراد را برای جست و جو کردن و رقابت برتر با انگیزه می کند (ریو، 1389). نظریه انگیزه پیشرفت از کارهای هنری موری، مک کلند و اتکینسون سرچشمه گرفته است (عبدخدایی، 1385).
انگیزش در آموزش و پرورش و نقش آن در پیشرفت تحصیلی از دیرباز مورد توجه روان شناسان پرورشی قرار داشته است (عبدخدایی و همکاران 1387)و هنگامی که در نظام آموزشی مشکلاتی هم چون افت تحصیلی روی میدهد از انگیزه یادگیرنده به عنوان یکی از علل مهم آن یاد میشود (بحرانی، 1384).
در خصوص دانشآموزان متوسطه، انگیزش تحصیلی از اهمیت خاصی برخوردار است با این انگیزه دانشآموزان محرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف، رسیدن به یک هدف آموزشی یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار خود پیدا میکنند تا بالاخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب نمایند (یوسفی، قاسمی، فیروزنیا، 1388).
اختلال در انگیزش پیشرفت باعث نوعی بدبینی، اضطراب و افسردگی و متعاقباً منجر به افت عملکرد تحصیلی دانشآموزان میشود (عسگری، 1385).
کاهش انگیزش تحصیلی و افت تحصیلی به عنوان یکی از معضلات مهم نظام آموزشی در کشورهای مختلف باعث به هدررفتن بسیاری از منابع میشود و زیانهای علمی، فرهنگی، اقتصادی زیادی متوجه دولتها و خانوادهها میکند (وات و همکاران، 2005).
در بررسی نظریههای شناختی انگیزش در آموزش و پرورش یکی از مفاهیمی که نقش مهمی را ایفا
میکند مفهوم ادراک توانایی و انگیزش توانش است. ایدهزیربنایی این ساختار انگیزش در مورد نگرش دانشآموز درباره توانایی عملکرد خویش یا همان مفهوم خودکارآمدی است که زمینهساز انگیزش میباشد و در واقع حوزه انگیزه یک پدیده سه بعدی است که در برگیرنده باورهای شخصی درباره توانایی انجام فعالیت موردنظر و دلایل یا اهداف فرد برای انجام فعالیت و واکنشهای عاطفی مرتبط با انجام آن فعالیت میباشد (یوسفی، قاسمی، فیروزنیا، 1388).
باورهای خودکارآمدی یکی از راههایی است که پژوهشگران انگیزش، باورهای دانشآموزان درباره قابلیتهایشان برای انجام تکالیف مدرسه را مفهوم سازی کردهاند. در طول دو دههی گذشته خودکار آمدی به عنوان یک رفتار انگیزشی مهم در پژوهش رفتار انسان نمایان شده است. این گونه دریافت شده که درجات بالای خودکارآمدی به سطوح افزایش یافته عملکرد در شماری از تکالیف منجر میشود (بندورا، 1997). واژهی خودکارآمدی سالهاست که در کانون توجه روان شناسان پرورشی و دیگر کارشناسان آموزش و پرورش جای دارد. خودکارآمدی هم چون عاملی شناختی- انگیزشی، دارای نقشی پرمایه در پدیدآوری تفاوتهای فردی و جنسیتی در گسترهی کارکرد تحصیلی است (بندورا، 2001).
خودکارآمدی تحصیلی به طور مستقیم و غیرمستقیم افزایش آرزوهای تحصیلی و رفتار نوع دوستانه را در پی دارد (بندورا، باربارانلی، کاپرارا و پاستورلی، 1996). خودکارآمدی تحصیلی هم چنین با نتایج تحصیلی مثل نمرههای امتحانات و انگیزش آنها ارتباط دارد (پینتریج و دی گروت، 1990 به نقل از پاجاری 2000، ایمز 1984، به نقل از میلتادو 1999، و نیکولز و میلر، 1996 به نقل از میلتادو، 1999)، و قدرت پیش بینی کنندگی پیشرفت تحصیلی را نیز دارد (کریم زاده، 1380).
از عوامل موثر بر انگیزش افراد، محیط کلاسی است. محیط کلاس و مدرسه، نظام اداره مدرسه و
شیوههای آموزشی و ارزشیابی معلم، اثرات غیرقابل انکاری بر عملکردهای تحصیلی و فرآیندهای شناختی دارد (آندرمن و میدگلی، 1997). یکی از پیامدهای مهم محیط مدرسه، ادراکات دانشآموزان است که نقش مهمی در انگیزش، شناخت و عملکرد دانشآموزان دارد. اکلز و ویگفلد (2002) دریافتند که دانشآموزان دبیرستانی که معلمشان را کنترل کنندهتر ادراک میکردند و معلمان به آنها فرصت تصمیم سازی کمتری میدادند، سطوح پایینتری از خودکارآمدی و انگیزش داشتند. ادراکات فعالیتهای مدرسهای یا کلاسی، دامنهای گسترده از فرآیندها، نگرشها، باورها شامل ادراک کنترل، حمایت خودمختاری و خودکارآمدی است (جنتری و همکاران، 2002).
انگیزش دانشآموزان وابسته به بافت کلاس یا مدرسه است. ساختار کلاس براساس اهداف و ارزشهای معلم شکل میگیرد ولی چگونگی تاثیر آن برانگیزش و عملکرد دانشآموزان به چگونگی ادراک آنان از ساختار کلاس بستگی دارد. معلم در کلاس با ایجاد ساختار تبحری براهمیت یادگیری و تحول ذهنی تاکید خواهد داشت در حالی که با ایجاد ساختار عملکردی در کلاس تاکید بر گرفتن نمره خوب یا دادن جواب درست خواهد بود. براساس یافتهها ادراک دانش آموزان از تبحری بودن ساختار کلاس یا پیامدهای مثبت تحصیلی از جمله باور به خودکارآمدی زیاد (ولترز، 2004)، و ادراک از عملکردی بودن ساختار کلاس با پیامدهای منفی مرتبط است (میگی واردن، 2001).
ساختار کلاس که نوع ارزشیابی را در خود در برمیگیرد با بالا بردن و افزایش انگیزش دانشآموزان در ارتباط است. در یک کلاس با ساختار رقابتی، دانشآموزانی که توانایی بالا دارند احساس غرور خواهند کرد اما در مورد دانشآموزانی که توانایی آنها کم است میزان انگیزش کاهش مییابد. در کلاس با ساختار غیررقابتی، اثرات شکست حتی شکستهایی که پس از تلاش بسیار اتفاق میافتد آن چنان ویرانگر نیست. زیرا در این گونه کلاسها یادگیری انفرادی را مورد تاکید قرار میدهند به این ترتیب خودبهبودی از خودکوشی پدید میآید (گیج و برلاینر، 1373).
ساختار کلاس به عنوان یک میانجی نیرومند از متغیرهای مختلف انگیزشی، همانند پیشایندی برای پیامدهای عملکرد تحصیلی است (دورمان، فریزر و مکروبین، 1997؛ فریزر، 1986؛ هر دو به نقل از مان، 2008).
با توجه به پژوهش بهرامی و رضوان (1385) در داخل کشور که به بررسی رابطه بین انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه اصفهان با ویژگیهای آموزشگاهی آنها پرداخته شده است و تحقیقات مشابه خارجی دیگر هم چون گرانلاند (1989) و پینتریچ و دی گروت (1990) به نقش عوامل آموزشگاهی که یک عامل و عنصر آن ساختارهای کلاس درس است و مرتبط با موضوع تحقیق حاضر میباشد توجه شده است. زیرا عوامل آموزشگاهی متفاوتی میتوانند در ایجاد انگیزش تحصیلی موثر باشند مثل اسنادهای دبیران، کلاس درس، سیستم تنبیه و تشویق در مدرسه، روابط عاطفی درون مدرسه، روش تدریس و آراستگی دبیر. این تحقیقات انگیزش به محیط تربیتی ارتباط دادهاند و این رابطه را میتوان در دلایلی که دانش آموزان برای انجام تکالیف دارند و باورهای دانش آموزان در مورد
تواناییهایشان برای انجام تکالیف و انتظارات آنها از عملکردشان و واکنشهای عاطفی آنها جست و جو نمود. با توجه به اهمیت موضوع انگیزش و نتایج این تحقیقات و نظر به این که مسئله مورد توجه محقق در این پژوهش تاثیر محیط کلاس درس و ساختار ارزشیابی و نحوه نمره دهی معلمان بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی میباشد این تحقیق در این راستا صورت گرفته است. و هدف آن روشن نمودن نقش ساختار کلاس درس ادراک شده توسط دانش آموزان با مجموعه عوامل موثر در فرآیند آموزش از جمله انگیزش، پیشرفت تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی میباشد.
فرم در حال بارگذاری ...